فانتزی های من ( سری ۴ )

 

فانتزی های من

 

ﺩﺳﺘﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ، ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺒﻨﺪﻣﺶ ، ﺯﺩ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻢ ﮔﻒ ﻣﯿﺒﻨﺪﯼ ؟
ﺍﺻﻦ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺍﺷﮏ ﺟﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﻭﺩ ! ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﺎﺳﺘﻢ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﺰﺕ ﮐﻨﻢ @
ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺳﯽ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ . . . 

 

 

 

 

یه فانتزی دارم توی یه مهمونی بزرگ سر شام یهو تلفنم زنگ بزنه ، گوشی رو وردارم بعد کلی حرف زدن بگم این حرفا چیه اقای وزیر مگه پول منو شما داریم ما ، با اقای رییس جمهورم حرف بزنید اگه صلاح میدونن من این چند ملیارد رو وارد بازار کنم ، من همه جوره حاضرم به دولت کمک کنم . تو این بحران ارزی ، بعد بگم به خانم بچه ها سلام برسونید . تلفنو قطع کنم ، بعد به مهمونا که با دهان باز دارن منو بگا میکنم بگم ببخشید اقای وزیر بعد موقع زنگ زدن ، احمد جون بی زحمت اون کاسه ترشی رو بده یکم ازش بکشیم ، ( نکته : چون سر شام هستیم نمیتونم شامو ول کنم برم افق )
از قدیم گفتن : فانتزی سالم در بدن سالم 

 

 

 

 

یکی از فانتزیام اینه که برم چین افق چینی وارد کنم بعد هرکی خواست تو این افقا محو شه نتونه خیط شه بعد من در حالی که خنده میزنم تو افق واقعی محو شم !