loading...
دانلود و سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
علیرضا بازدید : 133 1392/11/10 نظرات (0)

درباره کتاب : زن زیادی که شاید مهمترین اثر در میان همۀ داستان های کوتاه آل احمد محسوب شود، سرگذشتی است دقیق از مصائب و مشکلات زنی محروم و مطلقه که با توصیفاتی واقعی و مو به مو همراه است

علیرضا بازدید : 147 1392/11/10 نظرات (0)

مدیر مدرسه، تحسین‌ شده‌ترین داستان بلند آل احمد است. «مدیر مدرسه» (1337) داستانی از پایان یافتن سال‌های شور و شوق است. روشنفکری که پیش‌بینی‌های آرمانی‌اش نادرست از کار درآمده و کودتا آخرین توان و امید را از او گرفته است، به دنبال گوشه دنجی می‌گردد.

علیرضا بازدید : 205 1392/11/09 نظرات (0)
خلاصه کتاب بیگانه اثر البر کامو
"بیگانه" به‌نوعی اولین اثر کامو بود که در سال 1942 به چاپ رسید و در اندک زمانی برای نویسنده‌ی جوانش نام و آوازه‌ به همراه آورد.
کامو در این اثر نسبتا
کوتاه، به سرگذشت مرد جوانی به نام "مورسو" می‌پردازد که با خود و دنیای اطراف خود "بیگانه" است و همین بیگانگی او را تا پای مرگ می‌کشاند.
مورسو، دروغ‌گفتن را بلد نیست و به قول خود کامو " در بازی همگانی شرکت نمی‌کند". او عادت ندارد که ماسک روی صورت بگذارد و چون دیگران نقش بازی کند؛ به‌همین‌خاطر برای مرگ مادرش قطره‌ای اشک نمی‌ریزد و حتی حاضر نمی‌شود که از قتلی که مرتکب شده ابراز پشیمانی کند و همین مساله باعث می‌شود که او به مرگ محکوم شود.
رمان آغازی ضربه‌زننده دارد و همینگونه است که جملات آغازین بیگانه مشهورترین جملات در ادبیات قرن بیستم است
"امروز مامان مرد. شاید هم دیروز، نمی‌دانم. تلگرامی از آسایشگاه سالمندان به دستم رسید: «مادر درگذشت؛ خاکسپاری فردا. احترامات فائقه». این معنایی ندارد. شاید دیروز بود."
گیرایی زیاد این جملات در این است که حسی فوری و بر آشوبنده از بیگانه ای به ما می دهد که به استقبالش رفته ایم.(2)
مورسو" با شنيدن خبر مرگ مادرش كه در خانه سالمندان زندگي مي‌كرد دچار بهت و گيجي مي‌شود. گيجي او از آن روست كه نمي‌فهمد چرا متاثر نمي‌شود.
آسایشگاه سالمندان در مارنگو، در هشتاد کیلومتری الجزایر است و مورسو سه سال است که مادرش را به این بهانه که نیاز به پرستار دارد و او خرج کافی برای سرپرستی از او ندارد، به آن‌جا برده و یک‌سالی می‌شود که حتی به ملاقات او هم نرفته است، زیرا: "رفتن به آن‌جا یک‌شنبه‌ام را ازم می‌گرفت. تازه اگر زحمت رفتن به ایستگاه اتوبوس و بلیط‌گرفتن و دو ساعت در راه بودن را حساب نکنم".مورسو، با اکراه تمام برای انجام مراسم کفن و دفن راهی آسایشگاه می‌شود و حتی درخواست نمی‌کند که چهره‌ی مادر را برای آخرین‌بار ببیند و در طول مراسم مرده‌پایی و خاک‌سپاری خونسرد و آرام است و همین خونسردی در انتها کار دستش می‌دهد. رفتار او در قبال اين واقع بر خلاف عرف مرسوم جامعه است و از همين جا عنوان بيگانه را به خود مي‌گيرد.
کامو درباره‌ی "بیگانه" می‌گوید: "در جامعه‌ی ما هر آدمی که در سر خاک‌سپاری مادرش نگرید، خودش را در معرض این خطر قرار می‌آورد که محکوم به مرگ شود."
مورسو، همان‌طور که کامو می‌گوید انسانی "وازده" نیست. او انسانی است که تن به قواعد عمومی نمی‌دهد و احساسش را پنهان نمی‌کند. "مورسو" به‌واقع یک انسان راست‌گو است و همین‌گونه است که وقتی از مرگ مادرش غمگین نمی‌شود، بیهوده سعی نمی‌کند که خود را متاسف نشان بدهد و در جایی دیگر در پاسخ به معشوقه اش "ماری" که از مورسو می‌پرسد آیا او را دوست دارد، پاسخ می‌دهد که "نه"!
"مورسو" پس از بازگشت از مراسم خاکسپاری به خانه‌اش، برای آبتنی کردن به ساحل می‌رود و در آن‌جا "ماری" را می‌بیند که سابقن منشی شرکت آن‌ها بوده و هم‌دیگر را دوست داشته‌اند. مورسو و ماری، بعد از شنا به سینما می‌روند و یک فیلم کمدی می‌بینند و بعد از آن به خانه‌ی مورسو بازمی‌گردند و شب را با هم سپری می‌کنند.
جزئیات این وقایع که درست یک روز بعد از مرگ مادر مورسو اتفاق می‌افتد، اهمیت زیادی دارد زیرا بعدها در محاکمه‌ی مورسو علیه او به کار گرفته می‌شود و سبب صدور حکم اعدام مورسو می شود.
اتفاق اصلی رمان، قتل مرد عرب به دست مورسو است. "رمون" همسایه‌ی مورسو، او و ماری را به کلبه‌ی ساحلی دوستش "ماسون" دعوت می‌کند. هنگامی که سه مرد در حال قدم‌زدن در ساحل هستند با دو مرد عرب که سابقن با رمون درگیر شده‌اند مواجه و درگیر می‌شوند. این درگیری خاتمه می‌پذیرد اما مورسو تپانچه‌ی رمون را می‌گیرد و اندکی بعد که قدم‌زنان تا چشمه‌ی انتهای ساحل می‌رود باز با یکی از دو مرد عرب مواجه می‌شود و کلافه از گرما، بدون هیچ‌دلیل خاصی مرد عرب را می‌کشد و بعدها وقتی در دادگاه می‌گوید که "به‌خاطر آفتاب او را کشته" با خنده‌ی حاضران مواجه می‌شود، اما به‌واقع مورسو بدون هیچ‌دلیل منطقی مرد عرب را کشته است.
مورسو، در طول محاکمه‌اش هرگز حاضر نمی‌شود بازی دیگری را آغاز کند و از عملش ابراز پشیمانی و تقاضای بخشش کند و همین باعث می‌شود که دادگاه برای او که "ذره‌ای از عمل پلیدش ابراز پشیمانی نمی‌کند" و یک‌روز پس از مرگ مادرش گویی که اتفاقی نیفتاده به خوش‌گذرانی پرداخته، مجازات مرگ درنظر بگیرند. جامعه این "بیگانه" را نمی‌پذیرد و بدین‌گونه است که مورسو به مرگ به‌وسیله‌ی جداکردن سر، محکوم می‌شود...
راستی راوی بیگانه کیست؟رمان پیشتر که می رود،ما کم کم متوجه می شویم که گوینده مرد جوان مجردی است که در الجزایر زندگی می کند و کارمند یک شرکت کوچک است.متوجه می شویم که نام خانوادگی اش مورسو است ام هرگز نمی فهمیم اسم کوچکش چیست.از گذشته اش هم چیز زیادی دستگیرمان نمی شود
یکی از تاثیر گزارترین صحنه ها در بخش اول کشتن مرد عرب توسط مورسو است.
در این لحظه مورسو خود را به دست خشم آفتاب می سپارد،مغلوب گرما و نور کورکننده ی آفتاب به سمت مرد عرب می رود.مرد عرب چاقویش را بیرون میاورد و مورسو هم با تپانچه به مرد عرب شلیک می کند.مورسو درنگ می کند و بعد چهار با دیگر به جسد شلیک می کند.
مشکل ترین کار توضیح دادن همین عمل آخر است-چهار بار اضافی شلیک کردن به جسد.بر خلاف شلیک اول که می توانسته تصادفی باشد(یک واکنش غیر عادی یا لرزش دست)،آن چهار شلیک بعدی اعمالی کاملا ارادی هستند.چرا مورسو درنگ کرد و بعد زمانی که می توانست این کار را نکند،چهار بار دیگر ماشه را کشید؟هدف و انگیزه اش چه بود؟علی رغم تمام این سوالها خود او هم نمی تواند طی فرایند بازجویی پاسخ صحیح و قانع کننده ای بدهد.روشن است که او بی آنکه بداند مرد عرب زنده است یا مرده است این کار را کرده است.با این همه دلیلی هم نداریم که او بر اثر یک احساس قوی،مثل خشم،نفرت و یا ترس این کار را کرده است.اگر چه شلیک او به مرد عرب بی اعتنایی بدون عواطف او را نسبت به مردی که هیچ بدی در حق او نکرده است نشان می دهد اما به نظر نمی آید که او آرزوی مرگ آن مرد را داشته است و آن چهار شلیک آخر ظاهرا از سرتسليم است نه از سر تصميم.
کامو، با استفاده از شخصیت های پیچیده ی «مورسو»، «رمون»، و «سالامانو» ی پیر، خواننده را برای مدتی از دنیای اطراف خود بیرون می کشد و در جایگاه قضاوت قرار می دهد. سالامانو، هشت سال است که با سگش زندگی می کند. آن دو آنقدر به یکدیگر وابسته شده اند که به گفته ی مورسو، شباهت های زیادی در رفتارشان به وجود آمده است. وابستگی پیرمرد به سگ، یادآور وابستگی های رقت بار دنیای مدرن غربی ای است که مورسو، رمون، سالامانو، و مادر مورسو را مجبور به زندگی در انزوا کرده است. پیرمرد سگ را کتک می زند، سرش فریاد می کشد، و هر لحظه آرزوی مرگش را می کند. با این وجود وقتی سگ گم می شود، احساس تنهایی و کمبود، خواب و خوراک را از او می گیرد. مورسو سالامانوی تنها را این گونه توصیف می کند: "...تختخوابش جرق جرق صدا کرد. و از صدای یواش غریبی که از تیغه ی اتاق می گذشت، پی بردم دارد گریه می کند. نمی دانم چرا به مامان اندیشیدم..." تنهایی سالامانو، مورسو را به یاد مادرش می اندازد. مادر نیز در حالی مرده بود که در گوشه ای دور از حیات، به جز عده ای هم صحبت پیر ـ که آنها نیز از اجتماع و خانواده اخراج شده بودند ـ کسی را نداشت. مورسو در آخرین لحظات زندگی اش یک بار دیگر به یاد مادر می افتد. مرگ، این واقعیت مبهم، مورسو را وا می دارد که روزهای ناامیدی او را درک کند. عربی که به دست مورسو کشته می شود، دشمن رمون است. او هیچ ارتباطی با مورسو ندارد و آن دو حتی یکدیگر را نمی شناسند. اما جامعه، و دنیایی که مورسو را به طرز بی رحمانه ای اسیر کرده است، حوادث را طوری در کنار هم می چیند که مورسو، تفنگ به دست، نه تنها مرد عرب را می کُشد، بلکه به جنازه ی شاید بی جان او چهار مرتبه شلیک می کند. این حادثه ای نیست که دادستان، قاضی، و دیگر چشم هایی که به او خیره شده اند، از آن به راحتی بگذرند. او از دیده ی انسان های به ظاهر مسوولیت پذیر، جنایتکاری بیش نیست، و وجود او خطر بزرگی برای جامعه محسوب می شود. مورسو به راستی یک "بیگانه" است.
پس از آن داستان ادامه مي‌يابد تا اينكه مورسو در دادگاه به اعدام محكوم مي‌شود. اوج داستان آنجاست كه هنگام رفتن به سمت محل اعدام، مورسو در مي‌يابد كه لزومي ندارد زندگي معنايي داشته باشد, بلكه زندگي به خودي خود زيباست. از اينجا كامو نتيجه مي‌گيرد كه زندگي هنگامي كه از هر معنايي عاري باشد كاملترين شكل خود را دارد.

https://rozup.ir/up/funschool/بیگانه-البرکامو-ترجمه جلال ال احمد.rar

 

علیرضا بازدید : 194 1392/11/09 نظرات (0)
نویسنده: جلال آل احمد

خلاصه کتاب:
غرب زدگی آفتی است که ار غرب می‌آید و ما کشورهای جهان سومی و از پیشرفت وامانده را مانند طاعون گرفتار و بیمار می‌کند. آدم غرب زده ریشه و بنیادی ندارد، هرهری مآب و سرتاپا از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید می‌کند.
جلال در این باره می‌گوید: «غرب زدگی می‌گویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی».
و در جای دیگر: «آدم غرب زده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بی‌اعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علی‌السویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است.»
نگاه جلال به مقولة غرب‌زدگی نگاهی‌ آسیب‌شناسانه است. غرب و شرق برای او در قدم اول نه سیاسی است و نه فلسفی و نه حتی جغرافیایی، بلکه بیشتر مفهوم اقتصادی و اجتماعی دارد. «غرب شامل همة ممالکی است که قادرند به کمک ماشین، مواد خام را به صورت پیچیده‌تری درآورند و همچون کالایی به بازار عرضه کنند.» به نظر او این مواد خام، فقط سنگ آهن نیست، یا نفت یا روده یا هم هست وبه طور کلی نثر جلال آل احمد تلگرافی، شلاقی، عصبی، پرخاشگر، حساس، دقیق، تیزبین، صریح، صمیمی، منزه طلب، حادثه آفرین، فشرده، کوتاه، بریده، و در عین حال بلیغ است. نثر وی به طور خاص در مقالات، سنگین گزارشی و روزنامه‌نگارانه است. جلال آل احمد دارای نثری برون‌گرا است یعنی نثرش بر خلاف نثر صادق هدایت در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیت‌ها نیست. جلال آل احمد با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی به نثر خاص خود دست یافته است. آل احمد کوشیده تا در نثر خود تا آنجا که امکان داشته فعل، حروف اضافه، مضاف‌الیه ها، دنباله ضرب‌المثل‌ها و خلاصه هر آنچه که ممکن بوده است را حذف کند. حذف بسیاری از بخش‌های جمله باعث شده نثر آل احمد ضرب‌آهنگی تند و شتابزده بیابد. آل احمد در شکستن برخی از سنت‌های ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامه‌های او به اوج می رسد. از ویژگی‌های دیگر نثر جلال آل احمد می‌توان به نیمه رها کردن بسیاری از جملات، تعبیرات و اندیشه‌ها و استفاده از علامت «...» به جای آن‌ها اشاره کرد، که این امر در راستای ایجاز نوشته‌ها و ضرب‌آهنگ سریع آن‌هاست

https://rozup.ir/up/funschool/غرب زده گی.rar

علیرضا بازدید : 195 1392/11/09 نظرات (1)

  کتابی که برای نقد معرفی شده است، سفرنامه حج آل احمد با عنوان پر مغز "خسی در میقات" است. خسی در میقات یکی از معروفترین سفرنامه های معاصر حج است که جلال آل احمد در سال 1343 و در سن 41 سالگی، طی سفر حج نوشته است.
    آل احمد در این کتاب با شرحی مبسوط به توصیف سفر خود به حج پرداخته است. این شرح مبسوط چنان است که بی اغراق می توان گفت؛ هیچ چیز کوچکی حتی عبور یک اعرابی غریبه را هم از قلم نیانداخته است.....


اگر خواننده ای با دل و جان همراه با نویسنده شود، به خوبی تمام شرایط و حال و احوال را با تمام جزئیات درک خواهد کرد. در این سفر اوقات تلف شده که صرف انتظار برای حرکت اتوبوس، صف غذا و ... می شد، به نویسنده کمک شایانی کرد تا تمام وقایع را با تک تک ابعاد آن به خوبی شرح دهد. سفر جلال ابتدا از فرودگاه مهرآباد تهران با هواپیما یا به قول خودش با طیاره آغاز می شود و به سمت جده حرکت می کند. بعد از انتظار بسیار و معطلی های فراوان با اتوبوس به سمت هتل می روند. فردای آ ن روز راهی مدینه النبی شدند. شرح مسیر راه، گرفتاری ها، توصیف اتوبوس و در نهایت زیارت قبر پیامبر و چهار امام معصوم در بقیع، هر خواننده ای را برای ادامه مطلب به سوی خود جلب می کند. چند روز اقامت در مدینه و زیارت قبر رسول، صفحات گرانبهایی را در کتاب خسی در میقات جلال به جای می گذارد. در این مدت، آل احمد به بیان تفاوت های رفتاری شیعه وسنی می پردازد و در لابه لای نوشته هایش گریزی می زند به کربلا. در طول حدودا یک هفته اقامت در شهر پیامبر، وی سعی می کند تا انجا که آمکان دارد چیزی از قلم نیفتاد، از اوضاع شهر و مسجد گرفته تا رفتار و منش مردم آنجا.
    در ادامه جلال وارد مکه شد و اعمال مفرده را به جای آورد. او در توصیف هیچکدام از این وقایع کوتاهی نکرد. پس از چند روز راهی عرفات شدند. عرفاتی که با خواندن خسی در میقات شاید نتوانید آن را تجربه کنید ولی حتما درک خواهید کرد. عرفاتی که آل احمد همه چیز آن را از غذا و لباس و چادر گرفته تا گداهای صحرا نشین، به خوبی توصیف می کند. در این سفر پس از عرفات حجاج به سمت منا رهسپار شدند و به قول جلال؛ "منا دره ایی است وسط کوه های سخت". منایی که تمام اعمال را در آنجا انجام داد و به قول اسلام حاجی واقعی شد. در بازگشت راهی مکه ایی شدند که با خروج حجاج روزبه روز خلوت تر می شد. از یک سو دل بی تاب بازگشت به وطن وملاقات خویشان است و از سویی تاب دوری از معشوق را ندارد. ولی به هر حال به سمت جده رفتند و پس از مدتی، شاید یک روز، وارد فرودگاه مهرآباد شدند. در واقع ابتدا و انتهای سفر از خاک آشنای وطن است ولی چه بسا دل، در مامنی دیگر سکنی گزیده باشد و غم دوری از دلدار را تاب نیاورد.
    به هر حال عبارات مذکور چکیده ای از کتاب ارزشمند خسی در میقات است. پس از معرفی موجز و مختصر آن با ید به نقدش پرداخت. نقدی که از دید هر کس متفاوت از دید دیگری است.
    شاید اولین ویژگی "خسی در میقات" که به ذهن می رسد، موقعیت ویژه ای است که نویسنده در آن پا به چنین سفری گذاشته و به موجب آن، این سفر می تواند فصل تازه ای از حیات نویسنده محسوب شود. به عبارت دیگر این سفر برای آل احمد یک سفر معمولی نیست. آل احمدی که به این سفر می رود، همانست که روزی پیوستن به حزب توده را تجربه کرده؛ آل احمدی که گریز از خانوادۀ مذهبی خود را، بی نمازی را و انتشار کتاب در اعتراض به سنت های دینی را تجربه کرده. دکتر شریعتی می گوید: «اگر کسی ادوار زندگی آل احمد را نداند و آل احمدِ خسی در میقات را با آل احمدِ سال های 24 و 25 (که توده ای شده بود) مقایسه کند، نمی تواند بپذیرد نویسندۀ سفر نامۀ حج، همو باشد.»
    دیگر ویژگی این سفرنامه، قلم منحصر بفرد و خواندنی آل احمد می باشد که از نمونه های مناسب است برای کسانی که بخواهند با قلم این نویسندۀ متبحّر آشنا شوند. آل احمد در هر منزلی و موقفی قلم را در دست گرفته و آنقدر از جزییات و تفاصیل سفر خودش بطور بداهه برای ما نوشته که شک می کنیم چطور یک آدم در طول سفرش اینقدر فرصت نوشتن داشته؟!
    سفرنامه از فرودگاه جدّه آغاز می شود، و آشنایی مسافران با یکدیگر. مسافرانی که از دهاتی ها و پیرزن ها تا نخبه هایی مثل جلال، همه به یک رنگ در آمده اند. دردسرها وسختی ها و کمبود امکانات در سفر، برای همه یکسان است. به این ترتیب است که متفکری نخبه و روشنفکر، در میان حاجیان سادۀ کوچه و بازاری پا به سفر می گذارد و ساده و بی ریا حج به جا می آورد.
    از جمله مطالبی که سفرنامه را شیرین کرده، ذکر بسیاری از جزئیات مربوط به حاجیان مختلف است که از نقاط گوناگون دنیا آمده اند و هریک آداب و رسوم، پوشش، ابزار و ویژگی های مربوط به خودشان را دارند.
    از دیگر ویژگی های این سفرنامه گله ها و درد دل هایی است که آل احمد از نابسامانی های مسلمانان (ایرانی، سعودی و...) ابراز می نماید. او از اولین گام های سفر، با نوعی عقب ماندگی و بدویت و تحقیر مواجه می شود و هرکجا می رود، آثاری از رفتار های عوامانه و سطحی را در میان حاجیان مشاهده می کند. از عرب های بدوی نشین و حکومت نالایق سعودی که امکانات نامناسبی در اختیار زایران قرار داده اند، از معماری های سست و بی ارزش اماکن زیارتی، از تبعیض ها و تحقیر های مسافران حج نسبت به سایر کشورها، و به طور خلاصه، از مشاهدۀ عقب ماندگی بین مسلمانان گلایه می کند. یکی دو سال قبل از این سفر، آل احمد «غرب زدگی» را منتشر کرده و در آن علت های عقب ماندگی ایرانیان و غرب زدگی آنان را بررسی کرده است. در «خسی در میقات» به مطالب «غرب زدگی» هم اشاره می کند و مصادیقی از آن ها را در اینجا می یابد.
    در «خسی در میقات» هم با یک اثر ادبی طرفید، هم با یک اثر مذهبی، و هم با یک اثر روشنفکرانه. هم اثری جذّاب و خواندنی و مفرّحِ روح، هم حاویِ نکات متفکرانه و مهم، هم کشفی در پی معنا و حقیقت.
    اما در کنار تمام این نکات مثبت و ارزنده باید به این واقعیت هم اشاره کرد که در هر اثری اعم از کتاب، فیلم و مقاله و... برخی از جنبه ها نادیده گرفته می شود و ارائه دهنده اثر در مورد آن ها موضع خود را بیان نمی کند. جلال نیز بسیاری از جنبه ها حج را مسکوت باقی گذاشته. شاید هدفش واداشتن خواننده به تفکر و یا هر چیزی شبیه این است. اما وقتی کتاب را می خوانیم، انگار با وجود تمام جزئیات مذکور در خسی در میقات، باز هم چیزی گم کرده ایم، تا انتهای کتاب می رویم، ورق به ورق، خط به خط، کلمه به کلمه؛ ولی انگار نیست که نیست. به نظر من حقیر که شاید تنها چهار یا پنج کتاب آل احمد را باحضور ذهن خوانده باشم، آنچه خواننده را در حال و هوای ظاهری سفر نگه می دارد، عدم وجود معنویتی است که در این نوشته دریغ شده است. معنویتی که باید هر خواننده ای را از پوسته به هسته ببرد و او را از حال و هوای ظاهری سفر دور کند. معنویتی که باید ما را به درک حج و فلسفه آن نزدیک کند. معنویتی که باید در عرفات و منا به تصویر کشیده شود. معنویتی که هر کسی در تجربه اول از طواف به دست می آورد و شاید هیچ تجربه ای ارزنده تر از آن نباشد. معنویتی که باید هر فردی را از زندگی مادی بکَند و او را به حبل المتین بچسباند. نمی دانم؛ شاید جلال این تجربه را شخصی بداند و آن را برای خودش حفظ کند ولی به هر حال کمبود عشق به خدا در توصیف مکه و مدینه به چشم می خورد.
    بد نیست گاهی از جزئیات و اشاره مو به مو دور شویم و به سمت هدف اصلی برویم. باید مسیر را درست طی کرد. باید از جزء به کل رسید و نتیجه گیری کرد. نباید در جزئیات باقی ماند. آل احمد در عرفات به توصیف ظاهر مردم، لباس های آن ها و حرکات و رفتار آن ها می پردازد و حتی جانوری را هم که در چادر به سراغش می آید توصیف می کند. آنجا که می گوید: "دیشب از راه رسیده. داشتیم بساط سبک خوابمان را می گشودیم که دیدیم حشره بزرگی روی پتو راه می رود. چیزی بود شبیه خرچسونه. حیوانکی راکشتم و یک مرتبه متوجه شدم که نمی بایست. در لباس احرام و آزار مخلوق! اما کار از کار گذشته بود. (صفحه 125)". اما در کنار توصیف ظاهر آن پلی که باید از دل جلال با اتصال به عرفات به دل خواننده برسد، نیمه کاره رها می شود. گویی هیچ حادثه مهمتر از ظاهر، مادیات، شئون و حرکات مردم وجود ندارد. گویی عرفات به قول خودش صحرایی است در دامنه کوه که مردم برای پیک نیک به آنجا آمده اند. آنجا که می گوید: "و اصلا این به عرفات آمدن جماعت را در اصل نوعی سیزده به در دیدم، پیک نیک مانند. (صفحه 125)". آل احمد در مورد بعد معنوی عرفات در چند جمله کوتاه می گوید: "وقوف در عرفات رکن اصلی حج است. یعنی از ظهر تا غروبی در آن به بیداری و شعور به سربردن. (صفحه 124)" و ادامه درباره فلسفه آن می گوید: "عرفات صحرایی است که آدم و حوا پس از آفرینش در آن هبوط کردند و یکدیگر را در آنجا شناختند. (صفحه 122)". به نظر می رسد که این عبارت کوتاه و مقطعی نمی تواند هیچ مسلمانی را آنطور که باید و شاید به انجام مناسک حج و تحمل سختی ها آن ترغیب کند.
    با خواندن این کتاب و داشتن ذره ای شم جامعه شناسی، می توان دریافت که نگاه جلال یک نگاه جزئی گراست و بی اغراق در سطح خرد به امور نگاه می کند. همه امور از نظر جلال آنقدر کوچک هستند که می توان آن ها را در حد چند عبارت بیان کرد. اما در حقیقت اینطور نیست. جزئیات در کنار هم قرار می گیرند و یک کل عظیم را پدید می آوردند. پس باید جزء را به کل ربط داد و یک پدیده را هم از دید کلی و هم از دید جزئی نگریست. در نوشته آل احمد به کلیات توجه زیادی نشده است، گویی این امور جزئی و مقطعی مذکور در سفر، هیچ ارتباطی با هم ندارند و هر کدام جدا از هم و مستقل از یکدیگر هستند.
    بعد از معرفی کتاب و بیان نکات ضعت و قوت آن باید صادقانه اعتراف کنم که هیچ سفرنامه ایی تا این حد نمی تواند دارای جاذبه برای خواننده باشد. بطوری که در هر صفحه به دنبال ادامه ماجرا بگردی و واژه ها را حریصانه پشت سر بگذاری گویی در این سفر خواننده همراه جلال است و تمام مشکلات را از نزدیک لمس می کند. گویی جلال در این سفر دست ما را مانند کودکی کوچک گرفته و به هر سویی که رفته ما را نیز همراه خود کشانده است. با خواندن کتاب آل احمد هر خوانندهایی خویش را به جلال و سفر زیبایش نزدیک می کند. در انتها باید افزود خسی در میقات جلال آل احمد حدقل برای هر فرد ارزش یک بار خواندن را دارد. حال اگر خود نیز به حج مشرف شده باشیم، می توانیم با جلال به عربستان 1343 برویم و مشقات و دلمشغولی های آن را با روح خود احساس کنیم.

 

 

https://rozup.ir/up/funschool/ در میقات-جلال آل احمد-_funschool.rozblog.com_.pdf

علیرضا بازدید : 188 1392/11/09 نظرات (1)

اگر از من میشنوید هیچ وقت چیزی به کسی نگویید،
اگر بگویید یواش یواش دلتان برای همه تنگ میشود!

 


_جی دی سلینجر_

علیرضا بازدید : 148 1392/11/08 نظرات (0)

تنهـا چیـزی کـه در زندگیـم بـه صـورت تخصصـی بهـش تسـلط دارم ،
انتخـاب آدم هـای اشـتباه بـرای دوسـت داشـتنه !!!

علیرضا بازدید : 107 1392/11/08 نظرات (0)

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺮﯾﺨﺘﻢ، ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﺪﻡ، ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻞ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ
ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ:
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ...
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﻮﺑﯽ ﻣﯿﻔﺘﺪ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﯼ ...

ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ
ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩﻩ، ﻣﯿﻨﻮﺷﯽ ﺗﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﺪ!



ﭼﺎﺭﻟﺰ ﺑﻮﮐﻮﻓﺴﮑﯽ

علیرضا بازدید : 176 1392/11/08 نظرات (0)
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می اید با من فریاد کند ؟
 
فریدون مشیری
 
\"نگاره:

 

علیرضا بازدید : 156 1392/11/08 نظرات (0)

و مرگ مردن نیست:
و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست!
من مرده گان بیشماری را دیده ام
که راه می رفتند،
حرف می زدند،

سیگار می کشیدند
و خیس از باران،
انتظار و تنهایی را درک می کردند،
شعر می خواندند،
می گریستند،
قرض می دادند،
می خندیدند
و گریه می کردند....


----------------

بریده ای از شعر فوق العاده زیبای «هم پاله گی ها» از کتاب «سالهاست که مرده ام»

تعداد صفحات : 5

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • سرزمینی از جنس کره
  • دانلود مقاله
  • دانلود نرم افزار
  • دانلود بازی فیلم داستان نرم افزار
  • اخباردنیای بازی
  • ذهن من
  • کمیاب ترین اطلاعات موجودات زنده
  • اس ام اس | جوک 92
  • بزرگترین مرجع قالب و ابزار رایگان
  • حسن محمدی
  • . . . تنهایی . . .
  • بروزترین سایت سرگرمی و تفریحی] [تک نیوز]
  • تفریح و سرگرمی
  • دانلودپا | مجله خبری تفریحی
  • دانلود رایگان اهنگ
  • جی تی ای ادیتر
  • دانلود بازی و نرم افزار اندروید
  • پرتال تفریحی و سرگرمی Cool Fun
  • مهرپویا
  • دانلود رایگان نمونه سوالات استخدامی
  • دوستداران فرزاد فرزین
  • پی سی و یک دانلود
  • جزیره ی دانلود
  • دیا موزیک
  • دانلود کتاب ، مجله و رمان
  • عکس های ایرانی
  • ??????? ??
  • تفریحی و سرگرمی
  • پویا دانلود
  • پايگاه اينترنتي نهاد بلوچستان
  • پارسی لرن | پایگاه آموزشی ایرانیان
  • چت روم
  • بوی ظهور
  • ویکی دانلود ها
  • بن دانلود
  • آواز زندگی..........
  • بزرگترین پایگاه اس ام اس
  • یه پسر سمپادی بی کار
  • اس ام اس بازان
  • تهران موزیک - دانلود آهنگ و فول آلبوم
  • تفریحی کلاب فور یو
  • بانک اس ام اس
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1846
  • کل نظرات : 69
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 61
  • آی پی امروز : 177
  • آی پی دیروز : 196
  • بازدید امروز : 431
  • باردید دیروز : 1,278
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 3,452
  • بازدید ماه : 11,504
  • بازدید سال : 194,239
  • بازدید کلی : 1,115,892
  • کدهای اختصاصی